یه نصیحت

اولین روز

امرز درسته که خواب و خورت ز مرتبه ی خویش دور کرد اما بی اغراق همشو به خواب و فیلم گزروندم. بس که این چند وقت از لحاظ خواب سختی کشیدم و کسری داشتم قشنگ شارژژژژژژ شدم

یه نصیحت...

امروز روز نظافت بود. این اتاقی که بر اثر انبوه جزوه ها و کتاب ها حسابی به هم ریخته شده بود یکم تمیز شد راستش علت این که نشد کامل تمیزش کنم این بود که بعد ناهار حسابی خوابم گرفت و بی دغدغه یه دل سیر خوابیدم. بعدم که به پیشنهاد برادر جان برای شام کمر بستیم به پیتزا درست کردن خیلی دوست داشتم عکسشو استوری کنم ولی دلم رضا نشد. آخه بچه های کلاسمون که خوابگاهین شاید دلشون بخواد و هوس کنن. خوب این غذا کوفت من میشه که. همش عزاب وجدان دارم که نکنه یکی یهو هوس کرده باشه غذا های خوابگاهم که همه به کیفیتش وقوف کامل داریم و نگم براتون. خلاصه اینم از دومین روز تعطیلات بین دو ترم. یه نصیحت...

امروز چی شد؟

راستش از اول صبح که پاشدم یکم به اتاق ریخت و پاشی که از دیروز مونده بود رسیدم. اضافه ی ریخت و پاش ها رو جمع کردم. یه کار دیگه پیش اومد که نتونستم اتاق رو تموم کنم. بعدش هم که نشستم و برای امتحان عملی پراتیک یا همون oskeیکم تمرین کردم. روز پر باری نبود اما بد هم نبود.

یه نصیحت...